دنیای عاشقانه یک دختر

عاشقانه ها

Image result for girl and boy in love

میشه نگام کنی,راحت شه زندگیم
چشم بر ندار ازم می پاشه زندگیم
هر کس به جز تو رو انکار می کنم
من عاشق توام اقرار می کنم
اقرار می کنم به یاد تو هنوز
هم سخته خواب شب هم خنده های روز
از تو حواسم و هی پرت می کنم
با قلب بی کسم هی شرط می کنم

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:34توسط tnt | |

Image result for love

و برايم بهترين هستي ،
دنيا را نميخواهم ،
تو زندگي من هستي
اينگونه مرا نگاه نکن ،
فکر کرده اي که از نگاهت خسته ميشوم ،
نه عزيزم بيشتر از اينکه هستم عاشقت ميشوم
پس آنقدر نگاهم کن ،
تا ديوانه شوم !

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:27توسط tnt | |

Image result for love

رفتم ، مرا  ببخش و مگو  او وفا نداشت            راهي  به  جز  گريز برايم  نمانده  بود
 
اين  عشق  آتشين   پر  از  درد  بي اميد          در  وادي  گناه و  جنونم  كشانده  بود
 
رفتم  كه داغ بوسه ي پر حسرت  تو  را             با  اشكهاي  ديده  ز  لب شستشو دهم
 
رفتم  كه   نا تمام   بمانم  در  اين  سرود           رفتم  كه  با نگفته به  خود  آبرو دهم
 
رفتم ، مگو مگو كه چرا رفت ، ننگ بود               عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما
 
از پرده ي خموشي و ظلمت ، چو نور صبح          بيرون  فتاده بود  به يك باره  راز ما
 
رفتم كه گم شوم چو يكي قطره اشك گرم            در لا به لاي  دامن شب رنگ زندگي
 
رفتم  كه  در سياهي  يك  گور  بي نشان             فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگي
 
من از دو چشم روشن و گريان گریختم                   از خنده هاي وحشي  طوفان گريختم
 
از  بستر  وصال  به آغوش  سرد  هجر                    آزرده  از  ملامت   وجدان  گريختم
 
اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز                    ديگر سراغ شعله ي آتش ز من مگير
 
مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم            مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير
 
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش             در  دامن  سکوت  به  تلخی   گریستم
 
نالان  ز کرده ها و  پشیمان  ز گفته ها                    دیدم  که  لایق  تو  و عشق  تو  نیستم

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:18توسط tnt | |

Image result for ‫وب عاشقانه‬‎

دخـــتر باید 

وقتی آقاش خـوابـه ...

بشینـه رو کمرش ..

تا دیوونـه شـه عصبی شـه داد بزنـه

بگـه بسـه دیوونم کردی چی میخوای نیم وجبی ..

زل بزنـه تو چشاش بگـه :

بـــــــــوس

+نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت11:24توسط tnt | |

Image result for alone

اور کن…

من هم خدایی دارم…

تو دلم را بشکن…

او هوایم را دارد…

روزی یک جایی…

دلت را می شکند…

+نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت10:51توسط tnt | |

 

Image result for alone

دلم تورو میخواهد

با تو بودن را ....

 تنهای تنها .... 

با خوده خوده تو ....

میدونی وقتی میگویم"دلم تورا میخواهد ینی چی؟"

میخواهم تو در کنارم باشی

میفهمی؟

+نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1394برچسب:,ساعت10:47توسط tnt | |

http://www.askdin.com/gallery/images/19309/1_peykeshadi-ir_fun385_1_.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:0توسط tnt | |

 

Image result for ‫مرگ من و ملافه سفید‬‎

من تکرارنمیشوم
امایکروزمیرسد
یک ملافه سفید پایان میدهد به من
به شیطنت هایم
به بازیگوشی هایم
به خنده های بلندم
روزی که همه با دیدن عکسم بغض کنند وبگویند
دیوانه….
دلمان برایت تنگ شده
ولی
من دیگرنیستم

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1394برچسب:,ساعت12:59توسط tnt | |

http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-201311850612008192281417374916.9204.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:17توسط tnt | |

Image result for love

فروردینیا:هیچ وقت دوست ندارن جای کسی باشن چون خودشون میدونن بهترینن.

اردیبهشتی:برای رسیدن به بالاترین قله ی جهان فقط کافیه اردیبهشتی باشی...

خردادیا:همه خردادیا جذابن،بخوای یا نخوای جذبشون میشی...

تیری:خوشبختی یعنی مخاطب خاصت تیری باشه...

مردادیا:دور و ور مردادیا حسود زیاد هس چونکه همه میدونن که بهتر از اونا هیجا نیست...

شهریور:درسته شش حرف داره اما بودن با یک شهریوری حرف نداره...

مهری:سکوت یک مهری رضایتش نیست فکرش مشغوله اینه که چطور دهنتو سرویس کنه اساسی...

ابانی:عشق یک ابانی مثل عبادت میمونه بعد نیت دیگه به اطراف نگاه نمی کنه...

اذریا:واسه موندن ادما سازش می کنن اما محاله خواهش کنن...

دی :ارزویی ندارن چونکه همیشه همه جا ارزوی خودشون ارزوی همه بودن و هستن...

بهمنیا:موقع گریه انداختن بهمنیا مراقب باش اخه خدا اشکاشونو میشماره...

اسفندی:اگر یه اسفندی رو میخوای باید با تمام صراحتش بخوای...

من مردادم

+نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت13:9توسط tnt | |

Image result for love

کـاش مـی فـهـمیـدی ….
قـهـر میـکنم
تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری
و بـلـنـدتـر بـگـویی: بـمان…
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى … !

+نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت12:17توسط tnt | |

Image result for love

آغـِـشـتــه بــه تــُـو می شـَـوَد
روحـَـم
نــَـفـَـسـَم
بــَـنـد بــَـنــد وجــودَم
وَقـــتــی دَر حـِـصارِ دَســتــانَـت
بــــــوسـه بـــــــــاران
می شــَـوَم

+نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت12:15توسط tnt | |

Image result for love

ﺗـــــــــﻮﯼ ﺯِﻧـــــــﺪِﮔﯽ ﻫـَـﺮ آﺩَﻣـــﯽ ﯾــِﻪ ﻧَﻔَـــــﺮ ﻫَﺴــﺖ ﮐــِــﻪ . . . . .
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! ! 
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! ! 
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! ! 
ﻓَﺮﺍﻣــــــــﻮﺵ ﻧِﻤﯿﺸـِــــه . . . . . . . . 
ﯾــــِـﻪ ﻧَﻔــَـﺮ ﮐِـــﻪ ﺍَﺯ ﻫَﻤِــﻪ ﯼِ ﺩُﻧﯿــــﺎ ﺑﯿﺸﺘـَـــﺮ ﺩﻭﺳﺘـِــﺶ ﺩﺍﺭﯼ . . . . . . . . . 
یــِـــﻪ ﻣُﺨﺎﻃــَــﺐِ ﺧــــــﺎﺹ ﮐــِــــﻪ ﻫَﺮ ﭼِﻘَــــﺪﺭ ﻫــَـــــﻢ
ﺑـــــُـﺰُﺭﮒ ﺑـــــــﺎﺷـــﯽ ﺩَﺭ ﻣُﻘــــﺎﺑــِــــﻞ ﺍﻭﻥ ﺧُﻮﺩِﺗــــﻮ ﮐﻮﭼــــﯿﮏ ﻣﯿــــﺪﻭنی . . . . . . . 
يِكى كِه بودَنِش جُبرانِ هَمِه " نَبودَناىِ " دُنياست . . . . .

+نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت12:12توسط tnt | |

Image result for ‫غمگین‬‎

شسته بودم رو نیم کتِ پارک، کلاغ ها را می شمردم تا بیاید. سنگ می انداختم بهشان. می پریدند، دورتر می نشستند. کمی بعد دوباره برمی گشتند، جلوم رژه می رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخه گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می پژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ ها. گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل برگ هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه ی پالتوم را دادم بالا، دست هام را کردم تو جیب هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. صدای تندِ قدم هاش و صِدای نَفَس نَفَس هاش هم. برنگشتم به رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می آمد. صدا پاشنه ی چکمه هاش را می شنیدم. می دوید صِدام می کرد. آن طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ م بِش بود. کلید انداختَ م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله ای کوتاه ریخت تو گوش هام – تو جانم. تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده ش هم داشت توو سرِ خودش می زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان. ترس خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم. مبهوت. گیج. مَنگ. هاج و واج نِگاش کردم. توو دستِچپش بسته ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعت خودم را سُکید. چهار و چهل و پنج دقیقه! گیج درب و داغان نگا ساعت راننده ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!

+نوشته شده در دو شنبه 29 تير 1394برچسب:,ساعت10:49توسط tnt | |

 

Image result for ‫غمگینم مثل‬‎

علي ساعت 8 از خواب بيدار شد. نميخواست از تخت بيرون بياد اما با بيحوصلگي از تخت خواب پائين آمد.باز اين بغض يك ساله داشت گلشو ميفشرد.

 
نگاهي به آرزو انداخت هنوز خوابيده بود. آرام از اتاق بيرون رفت تا بساط صبحانه روآماده كنه بعد از آماده كردن صبحانه به اتاق خواب رفت تا آرزو رو بيدار كنه با صداي بلند گفت خانومي پاشو صبح شده.بعد از بيدار كردن آرزو به آشپزخونه برگشت مدتي بعد آرزو در چهارچوپ در آشپزخونه پيدا شد. علي نگاهي به سر تا پاي آرزو انداخت واي كه چقدر زيبا بود.علي خوشحال بود كه زني مثل آرزو داره.

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 29 تير 1394برچسب:,ساعت10:24توسط tnt | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد